عشق یک میدان نبرده.
سالها، بین امپراطوری که از لحاظ علمی پیشرفته است و بهشت جادوگران که به عنوان حاکمیت نبولیس شناخته میشود، جنگ بزرگی زبانه میزد. این نبرد قدیمی صحنهی ملاقات دو مبارز میشود: شمشیر زن سلطنتی، ایسکا و شاهدخت جادوگر، آلیسلیس. آنها به عنوان دشمنان قسم خورده، برای متحد کردن دنیاهایشان باید همدیگر را بکشند، اما با اینحال ایسکا شیفتهی زیبایی و عدالت آن دختر میشود، درحالی که آلیسلیس به خاطر قدرت و ارادهی آن پسر تحت تاثیر قرار میگیرد. در بین جنگی بیپایان که باهم بودن آنها را ممنوع میکند، آنها چارهای جز نابود کردن یکدیگر را ندارند یا میتوانند راه دیگری نیز پیدا کنند؟