روزی روزگاری، جادوگری به اسم الاینا وجود داشت، که عازم سفر در دنیا شده بود. طی سفرش، او با همه نوع افرادی آشنا میشد، از یک کشور پر از جادوگر گرفته تا غولی که عاشق سیبیل خود بود، اما با هر ملاقات، الاینا قسمت کوچکی از داستان آنها میشد و دنیای خودش نیز کمی بزرگتر میشد.