داستان مربوط به شخصیت اصلی است که اسمش با حروف «هوشیزورا» به معنی آسمان ستارهای نوشته میشود اما «ناسا» خوانده میشود. در روز آزمون ورودی دبیرستان، ناسا با دختر زیبایی به اسم تسوکاسا آشنا میشود. ناسا احساس میکند بالاخره سرنوشت او را صدا میزند و میگوید که دوست دختری خواهد داشت، اما زمانی که ناسا با یک ماشین تصادف میکند و نمیتواند خودش را به آزمون ورودی برساند، مسائل حالت بدتری به خودشان میگیرند.
بعد اینکه تسوکاسا به ناسای زخمی شده کمک میکند، او احساسات خودش را به آن دختر اعتراف میکند و دختر قبول میکند که با ناسا قرار بگذارد، تنها به شرطی که ناسا قبول کند که اول با او ازدواج کند. یک سال بعد ناسا بهترین نمرات در آزمون ورودی را میگیرد، اما او تصمیم میگیرد در کار پاره وقت مشغول شده و به جای رفتن به مدرسه، به تنهایی زندگی کند. بعد اینکه ناسا 18 ساله شد، تسوکاسا دوباره ظاهر میشود و زندگی متاهلی شاد، رمانتیک و مرموز آنها در کنار هم شروع میشود.